سلام عزیز دل مریم قربون اون قیافه ی نازت بشم ، من از شب یلدا برات بگم که : همون روز من و درسا و علی و ندا و محمد با عمو عباس و خاله و حسین و مامانی و مهدیه و کتی و عمو علی همه با هم رفتیم مسافرت ، پیش عزیز و آقاجون .شب یلدا اونجا بودیم، خیلی خیلی خوش گذشت ولی چون خیلی سرد بود درسا جونم یه کم سرما خورد و بیحال شده بود.جمعه برگشتیم تهران و شنبه درسا رو بردم دکتر و یه عالمه دارو داد و منم اومدم خونه تا از دختری مراقبت کنم ، تا دوشنبه همین طوری گذشت و شب من حالم بد شد و نمیتونستم تکون...